هرچند زندگی در قرون وسطی با خشونت و هیجان همراه بود و مستعد آن بود که با انفجارهای ناگهانی و عجیب نیروهای خود را رها سازد اما این عصر را باید عصر دگرگونیهای کند و تدریجی دانست.گواینکه جهان قرون وسطی مانند کلیسای جامعش درعین بیشتابی بسیار استادانه ساخته و پرداخته شده بود و همین امر سرعت باورنکردنی رنسانس را ممکن ساخت. جهان با سرعتی بیمانند درحال تغییر تحول بود و این تحولات تقریباً تمام جوانب زندگی بشری را در بر میگرفت.
در عالم ادبیات نیز آهنگ تغییر به همین اندازه سریع بود. نسخههای متعدد فراموش شده لاتینی پیدا شده و نویسندگان گمشده لاتینزبان کشف شدند و همه اینها هیجانات عصر رنسانس را دامن میزد و فضلای اقوام اروپایی را تحریک به کار شدیدتر و پیگیرتر مینمود. آثار هنری کلاسیک پس از سالها مدفون ماندن، از زیر زمین بیرون آمده شدند، فرهنگ و اندیشه شروع به رشد و نمویی سریع کرد و فرزندان خلفشان (ادبیات و هنر) چارهای نداشتند جز آنکه از آنها پیروی کنند.
فلورانس توانست نخستین معلم زبان یونانی در غرب را با نام لئو نتیوس پیلاتوس به جهان معرفی کند و به یاری همین مرد اولین ترجمه از هومر به دست آمد، هرچند که ترجمهای بود خشک و بیروح لاتینی. بازرگانانی که از بیزانطین میآمدند زبان یونانی را به طالبان علم یونانی میآموختند. البته این زبان با یونانی کلاسیک تفاوت داشت و به راحتی قابل انطباق با متون کلاسیک نبود ولی به هرحال به شکل بارز و به مدد زنجیرهای زنده و ممتد به زبان یونانی متصل بود.
همین مشکل عدم انطباق خط و دستور زبان یونانی بیزانطینی با یونان کلاسیک در اولین ماشینهای چاپ، بروز پیدا کرد زیرا خط یونانی بیزانطینی پر از علائم و حروف به هم پیوستهای بود که برای افزایش سرعت در شکستهنویسی مفید است و به دوم این بازشناسی یونانی کلاسیک، پیدایش نسخههای خطی آثار نویسندگان یونانی در غرب بود و این امر با حمله ترکهای عثمانی به قسطنطنیه و فرار فضای آن دیار به اروپای غربی روی داد و در اثر هجوم کتابهای خطی یونانی و خریداری شدن آن توسط پاپ، کتابخانه فعلی واتیکان تأسیس شد و این کشف فرهنگ یونانی کلاسیک با توسعه و رشد شاخه لاتین علوم همراه بود تا سبب سرعت مکاشفهآور رنسانس گردد.
مردم در جهت شناخت و همدلی با مردمان عهد باستان قدم نهادند و این باعث شد تا متون کلاسیک مورد مطالعه و بازخوانی قرار گیرند و برداشتهای غلط و تفسیرهای احمقانهای که از زمان بربرها رواج یافته بود اصلاح شود.دریافت مستقیم واژگان یونانی کلاسیک و لاتین کلاسیک زبان رومیایی را تقویت کرد و نهایتاً همانطور که میبینیم زبان انگلیسی هم واژگان یونانی و لاتینی را به خود جذب کرده است. یا اقتباس نویسندگان انگلیسی و فرانسوی از آثار کلاسیک واژگان این دو زبان کلاسیک با بن های انگلوساکسوی و فرانسوی نورماندی ترکیب شدند و زبان انگلیسی برآمده از این چهار عنصر را چنان غنایی بخشید که به نیرومندترین ابزار برای انتقال ادبیات تبدیل شد.
کاری که نویسندنگانی مانند شکسپیر به آن پرداختهاند. درحالی که زبان انگلیسی از طریق یکی از نیاکان خود یا همان زبان فرانسوی نرماندی (رایج در ایالتی به همین نام) با لاتین خویشاوند بود آلمانی و دیگر زبانهای اروپای شمالی (سوئدی، فنلاندی و...) از این خویشاوندی محروم بودند و اخذ واژگان لاتینی در آن به سختی شکل میگرفت و همین امر به همراه سطح فرهنگی به نسبت پایین این کشورها توسعه زبانهای فوق را با دشواری روبهرو میکرد.
لهستانیها در این دوره آثار خود را به لاتین کلاسیک مینوشتند و روسها به اسلاوی باستان ولی ادبیات در راهی جداگانه به حرکت خود ادامه میداد و کشف دوباره آثار کلاسیک اثری بر آن نداشت، این امر با هجوم ترکها که راه انتقال فرهنگ و تمدن از بیزانطین را به سوی مردم اسلاو بست، به صورتی عقبگردی کامل برای فرهنگ روسی درآمد.
با بازشناسی آثار کلاسیک در اروپای غربی نه تنها زبانهای رومیایی تقویت شد بلکه سبک شاعران و نویسندگان نیز اصلاح گشت و توسعه یافت. میدانیم که واقعاً مشکل بتوان ترفندی از ترفندهای سبک را که اینک به کار میرود سراغ کرد که نویسندگان آثار کلاسیک آن را ابداع نکرده باشند و همین اقتباس نویسندگان عهد رنسانس از آثار غنی کلاسیک (چه رومی و چه یونانی) بین ادبیات قبل و پس از رنسانس شکاف ایجاد کرد چرا که برای نویسندگان بعد از رنسانس نشاندن اندیشه در کلام و کلام در جمله برخلاف اسلافشان کاری بس ساده بود.
سلاست نسبی امروزی که شاهد آنیم نتیجه تداوم سنت غنی و نیرومند سبک کلاسیک است که در عهد رنسانس به ادبیات اروپای غربی بازگشت. کشف صورتهای ادبی حتی مهمتر از نوگرایی در عرصه سبک بود. درحالی که یونانیها دریایی از صورتهای ادبی خلق کرده بودند که برای زبانهای دیگر نیز قابل استفاده بود، اروپای غربی میبایست صورتهای ادبی خویش را خودش طراحی کند.
این کار با کشف صورتهای ادبی یونانی ـ رومی به همراه ابداعات بسیار در زمینه سبک انجام شد و همین گسترش زبان و غنای مضمون که تاریخ و افسانههای قدیمی خواهم آورد راه برای ظهور بزرگترین شاهکارهای عصر جدید باز کرد:
تراژدی در انگلستان، فرانسه و اسپانیا
کمدی در ایتالیا، انگلستان و فرانسه
حماسه در ایتالیا، انگلستان و پرتغال
شعر غنایی و شبلان در ایتالیا، انگلستان، فرانسه، اسپانیا و آلمان
طنز در ایتالیا، انگلستان و فرانسه
و سرانجام رسانه فلسفی و مقاله در سراسر اروپای غربی
پیام بگذارید